تاریخ سفارت فرانسه در افغانستان، از هیئت نمایندگی فرانسوی الی معاهده دوستی [fr]

1- اولین سفر کننده گان نمایندگی فرانسه

فرانسوی ها از قدیم به افغانستان علاقمندی داشتند. بعد از سال 1821 دو نفر فرانسوی بنام های ژان فرانسوا الارد و ژان باتیست وینتورا که در منطقه پارس کار میکردند حین بازگشت به فرانسه از راه کابل، پیشاور و لاهور عبور نمودند. در مسیر راه، با نواب جبار خان والی لغمان آشنا و دوست میشوند. چندی بعد، آنها با دو تن از دوستان شان اوگوست-کلود کورت و پاولو اویتبیل در لاهور یکجا میشوند. اینها نیز به نوبت شان از افغانستان عبور میکردند و امیر "کابلستان" کوشیده بود تا آنها را در کنار خود نگهدارد. خاطرات اوگوست-کلود کورت از اولین چشم دیدهای (ناگفته) به زبان فرانسوی راجع به افغانستان به شمار میرود.

تصویر از جنرال ژان باتیست وینتورا

JPEG

تصویر از جنران ژان فرانسوا الارد

JPEG

زمان بعد، ژان پول فیریی , JPEGافسر شکاری افریقا از این منطقه در سال 1845 عبور مینماید و حکایت سفر اش را در سال 1856 به نشر میرساند. این در حالیست که جیمز دارمیستیتر (تصویر مقابل)، پروفیسور کالج فرانسه 7 ماه در افغانستان اقامت میکند و در سال 1888 "نامه های هند در مسیر افغانستان" و بعداً "ترانه های مردمی افغانها" را به نشر میرساند. این علاقمندی در ادبیات منعکس میگردد و گوبینو یک از اخبار آسیا خویش را بنام "عاشقان قندهار" به رشته تحریر در آورد.

JPEG

در فوق، نقشه کابل الی قندهار که توسط یک افغان تهیه شده و توسط دیپلومات گوبینو انتقال داده شده است.

JPEGبرخلاف، فرانسه نیز مورد توجه افغانها قرار گرفته است که از جمله شخصیتهای سرشناس میتوان از سید جمالدین افغانی (تصویر مقابل), نامبرد که بین سالهای 1883 الی 1887 در پاریس زندگی میکرد نام برد. وی در پاریس یک روزنامه را ایجاد نمود و با ارنیست رینان در صفحات روزنامه انترانسیژان به مباحثه میپرداخت.

در سال 1919 افغانستان کم و بیش تسلط بالای روابط خارجی اش را بدست آورد و خود را به فرانسه نزدیک ساخت. محمود طرزی کسیست که از نمایش جهانی 1889 در پاریس بازدید نمود و آثار نویسنده فرانسوی ژول ورن را به زبان دری ترجمه نموده است و بعد به سمت وزیر امور خارجه تقرر حاصل نمود، وی در ماه جون 1921 محمد ولی خان را به حیث سفیر به فرانسه فرستاد. سفیر وقت افغانستان توسط رئیس جمهور فرانسه الکساندر میلراند و رئیس شورای ریماند پوانکاری پذیرفته شد و یک معاهده فرانسه با افغانستان به تاریخ 28 اپریل سال 1922 به امضا رسید. در متن این معاهده اعزام ماموریتهای دیپلوماتیک در نظر گرفته شده بود و هر دو پایتخت وقت را از دست ندادند. به تاریخ 8 جولای سال 1922 مسوده قانون برای تخصیص پول ضروری جهت گشایش نمایندگی سیاسی طرح و به پارلمان راجع گردید. یک سال قبل از آن و حتی قبل از عقد معاهده، دولت فرانسه از الفرد فوشی شرق شناس و باستانشناس خواسته بود تا به کابل برود. الفرد فوشی که در آنزمان در کلکته به سر میبرد و در آنجا در کارهای تنظیم موزیم اشتراک می ورزید، وی از راه پارس عبور نموده بود (سفر مستقیم از هند میتوانست هشدار برای مقامات بریتانیایی باشد). وی به تاریخ 10 ماه می سال 1922 به کابل میرسد و میبیند که نمایندگی های بریتانیایی، ایتالیایی، روسی، ایرانی و ترکی از قبل در کابل موجود اند. برخورد و رفتار مقامات با این نمایندگان توجه اش را جلب نمود :

« "یکنوع غریزه، که نمیتواند به جز از محافظه کاری چیزی دیگر باشد، افغانها را در مقابل تمام همسایه های نزدیک ایستاده نموده و این عدم اعتماد به حد قوی میباشد که به زودی به تغییر شیوه برخورد آنها در مقابل نمایندگی های متنوع می انجامد. ما میتوانیم آنرا بالاتاخیر به دو گروپ تقسیم نمائیم، بر اساس نزدیکی شان، یا برخلاف، براساس دوری جغرافیایی شان." ».

دولت افغانستان میخواهد تا با کشور فرانسه هر چه زودتر کار نماید : لیسه استقلال در آنزمان تاسیس شد و به تاریخ 9 سپتمبر سال 1922 طی یک موافقتنامه بین هر دو کشور اجاره حفریات باستانشناسی برای مدت 30 سال به فرانسه داده شد.


در ذیل، کتابچه یک شاگرد صنف هشتم کالج امانیه (امروز لیسه استقلال کابل)

JPEG

نمایندگی های هر دو طرف در هر دو کشور مستقر گردیدند : محمود طرزی به حیث سفیر در فرانسه تعیین گردیده و به تاریخ 14 آگست 1922 به شهر مارسیل میرسد، اعتمادنامه اش را به تاریخ 6 نوامبر معرفی میدارد و در ماه مارچ سال 1923 جایداد در شماره 57 جاده هانری مارتین خریداری مینماید تا در آن سفارت را گشایش دهد. موریس فوشیت، نماینده فرانسه به تاریخ 16 سپتمبر 1923 به کابل میرسد. در مارچ سال 1922، دولت افغانستان به شکل تحریری پیشنهاد اعطای یک قطعه زمینی را به فرانسه برای اعمار ساختمان نمایندگی فرانسه نمود. این پروژه ساختمان نامکمل ماند، زیرا به تاریخ 19 دسامبر سال 1923، آقای "موریس فوشی" نمایندۀ فرانسه در افغانستان سند کرایۀ یک قصر افغانی را که در کابل موقعیت داشت، با شاروالی کابل به امضاء رسانید که کرایه آن 7500 افغانی تعین شده بود.

روابط بین هر دو کشور به سرعت پیشرفت مینماید. این روابط در عرصه معارف میباشد : از ماه اکتوبر سال 1921 به بعد یک گروپ از 35 جوان افغانی جهت تحصیل در لیسه میشلیت دو وانو به شهر مارسیل فرانسه رسیدند که در بین آنها ظاهر خان که بعداً شاه کشور شد، دو پسر محمود طرزی، محمد داود که بعداً صدراعظم شد، شامل بودند. باید گفت که بعد از توافقنامه سال 1922 همکاری در بخش باستانشناسی نیز ادامه یافت : جوزف هاسکین، مسوول نگهداری در موزیم گیمی پاریس در سال 1924 یک بودا معجزه آسای را در پایتوا (کاپیسا) کشف نمود. موزیم گیمی که کلیکسیونهایش را چندی پیش در آنزمان تنظیم نموده بود آثار دریافتی افغانستان را در جمع از آثار راه ابریشم افزود. بالاخره فرانسه در مدرنیزه ساختن کشور سهیم میشود. در سال 1927 وزیر فرانسه آقای فایت یک قسمت از مقر نمایندگی فرانسه را به منظور اعمار مکتب تلیگراف به دولت افغانستان واگذار نمود. بدینترتیب، فرانسه در تاسیس پسته خانه، تیلیگراف و تیلیفون سهیم گردید. و قرار بر آن گردید که در بدل آن افغانها یک قطعه زمین را به فرانسه واگذار شوند و بالای آن ساختمانی را به پول خود اعمار نمایند. ساختمان یک میدان تنیس نیز در آن مطرح گردید.

موریس فوشیت در نظرداشت که تغییر مکان نماید. شرح وی از نمایندگی های خارجی روستایی بود :

« " نمایندگی های انگلستان، فرانسه، ایتالیا، ایران و ترکیه به شکل همسایه های اییلاقی موقعیت داشتند. این نمایندگی ها در امتداد چندین راه مختلف با خانه های مدرن و اکثریت شان در راه های پُر از گل، تقریباً مکمل به یک چیز خارجی و نگهبانهای نامتحرک مشابهت داشت، در زیر نور خورشید به نظر میرسید. ».

اما یک محل دیگر در محراق توجه فوشیت قرار گرفت که عبارت از دارالامان، شهر جدید که توسط پادشاه قسماً براساس پلان مهندس فرانسوی آندری گودارد زیر کار گرفته شده بود :

« "در اطراف دره دارالامان یک کاخ پری کوچک وجود دارد، اگر چند روز پیش از رسیدن ام طوفان شدید آنرا به یک محل دوست داشتنی ولی غیر قابل زیستن برای مدت مبدل نمیساخت، نمایندگی فرانسه میتوانست در آنجا تاسیس گردد. در آنجا چمن و گلهای پتونی به بالای کتاره های زینه به چشم میخورد و درختان قدیمی از اقامتگاه الی ساحه باز به نظر میرسیدند. در ارتفاع این درجه ها، خانه رهبر در فضای صلح موقعیت دارد، دور و بر خانه توسط کتاره احاطه شده است، در صحن آن یک حوض مثلث مانند دیده میشود. حرم به شکل مجزا و بدون مجرا بود و به یک قلعه مشابهت داشت. اما داخل حویلی از سه طرف توسط یک ایوان پوشیده احاطه شده و به اپارتمانها متوصل میباشند و محل مناسب و خوشایند برای قدم زدن است. از طرف چهارم، یک دیوار با مهارت طور ساخته شده که وقتی از داخل به بیرون نگاه کنیم کسانیکه در پائین میگذرند قرار دارند نمیتوانند چهره های ما ببینند. صحن حویلی سنگ فرش شده و در آن آب و گل ها دیده میشوند. این کاخ بابر است". ».

تنها فرانسوی ها نیستند که در محلات رویایی زندگی میکنند و روابط شانرا در شفافیت با شرکای افغانی بهبود میبخشند بلکه تفاهم بین جمعیت کوچک فرانسوی نیز بدون عیب و نقص وجود دارد. جوزف هاسکین در مقدمه کتاب موریس فوشیت که به افغانستان اختصاص داده شده، مینگارد :

« " با دیدن این گروه کوچک فرانسوی، نمایندگی فرانسه با درنظرداشت مهمان نوازی گرم همیشگی شان، مثل یک خانه واقعی فرانسوی به نظر میرسید. اعضای هیئت باستانشناسی که به سفر های طویل مدت شان متعهد بودند از میزبانی صمیمانه یاد میکردند و در راه برگشت به سمت کابل از تزئینات آشنا و آرامش خاطر صحبت مینمودند". ».

این روابط استثنایی با بازدید رسمی شاه امان اله و همسر اش ملکه ثریا در سال 1928 به عوج خود رسیدند. از جفت شاهی در شهرهای پاریس و لیون پذیرایی به عمل آمد و کارخانه های منسوجات مورد علاقمندی شان قرار گرفت.


در صفحه اول اخبار ایلیستراسیون، تصویر از سفر امان اله خان به پاریس (1892-1960)، پادشاه افغانستان از (1919-1929) و تصویر از ملکه ثریا (جنوری-فبروری سال 1928) :

JPEG

این دوره اولی روابط در سال 1929 با سقوط شاه امان اله متوقف گردید.

آشوبهای که بعد از سقوط شاه اتفاق افتادند به شکل گسترده بالای سفارت فرانسه اثر وارد نمودند. یک اثر خاصتاً زنده راجع به آن توسط خبرنگار آندری ویولیس که در ماه اکتوبر سال 1992 به کابل رسیده بود، باقی مانده است. این خبرنگار از اقامت اش اثر « Tourmente sur l’Afghanistan » یا اضطراب بالای افغانستان را به رشته تحریر در آورد. این خانم خبرنگار حکایات راجع به حوادث را از قول شاهدان جمع آوری نمود. , « در روشنی تیره و کمرنگ مثل نقره، میان انفجارات و گلوله باری تفنگ ها و صدای گوش خراش گلوله های که از سر دیوار باغ تیر میشدند باعث شد تا ما هر چه زودتر از آنجا همراهی شده بیرون رویم". ».

مقر نمایندگی متصل به یک کاخ متعلق به برادر شاه بود و فقط توسط یک دیوار از هم جدا شده و درین دیوار دروازه ها نصب بودند. بعد از آن "راه از هر دو طرف توسط یک نوار ضعیف مزین به سقرلات نشان جمهوری فرانسه مسدود شده بود". این تدابیر محافظتی برای بستن راه چپاولگران کافی نبود. نو تن از محافظان ناچار جهت حفظ جان شان از جوغه اعدام پا به فرار نهادند.

بازسازی مقر نمایندگی به کندی به پیش میرود. آقای البرت بودارد که در ماه دسامبر سال 1931 وظیفه اش را اشغال نمود، اولتر از همه مقامات عالی خود را از حالت رقت بار تعمییر نمایندگی سیاسی آگاه ساخت: سقف ها سوراخ شده، دیوار های درز کرده و مبدل به موش خانه وغیره شده است. با استفاده از پولی که وی دریافت نمود، توانست تا وضعیت نمایندگی را بهبود ببخشد، طوریکه در تصاویر نمایندگی سیاسی در سال 1931 دیده میشود.

سفر کنند گان معتبر به کابل میرسند : آندری و کلارا مالرو در سال 1930 و 1931، سفر بحری زرد در سال 1931 ... زندگی دیپلوماتیک به راحتی به یک شیوه قدیمی شروع میشود. آقای رونی دولوت از زندگی در این سالها در کتاب اش بنام "افغانستان" منتشر سال 1937 یادآوری نموده است.

عبور از سرحد به یک حالت جذب و انجذاب میماند زیرا که « تمام طی مراحل در زیر سایه درختان بید در پهلوی یک آبشار کوچک، در میان کوهای هندوکش صورت میگیرد ». پذیرایی در کابل در فاصله نیم ساعته دروازه های شهر در یک « ساحه زیبایی شکار »صورت میگرفت, در داخل آن , « راه بود که در هر دو طرف آن گلدان ها گذاشته شده بودند، در یک شیشه خانه بزرگ قرار داشت که از آن میتوان به تماشای دریا نشست، این محل پُر از افراد مهمان نواز شرق بود... کیک های متنوع، کیک چهار کنجی اعلی، با کینو های جلال آباد و انگور شیرین که دانه های از هم جدا داشت به افتخار کابل و کندهار می افزود". ».معرفی اعتمادنامه ها در « داخل یک واسطه نقلیه در حویلی صورت میگرفت که توسط گارد احترامیه سوار بر اسپ، ملبس با پارچه های سرخ رنگ، کلاه از پوست خرس، تفنگها بر شانه بدرقه بود، انجام میپذیرفت". ».. اعضای هیئت دیپلوماتیک سال دو مرتبه، یعنی در بهار و خزان به شکار دعوت میشدند که رونی دولوت درین رابطه مینویسد :

« lپرنده ها که از هیچ صدای انفجار نمیترسند، به آرامی و با بال های باز در پرواز اند و در عین حال شکارچیان چای مینوشند. به همینترتیب، در جریان چندین هفته، پرنده های بزرگ مهاجر یک پی دیگری با پروازهای بی حساب می آیند و ما صدای آنها را میشنویم، ما نمیتوانیم این پرنده ها را از هم تفکیک کنیم ولی آنها به شکل مثلث با ارتفاع غیر واقعی پرواز مینمایند." »

تفاهم بین دیپلوماتها و باستانشناسها بدون کمی و کاستی ادامه دارد و مسافر سویسی راه دور خانم ایلا مایارت راجع به حضور جوزف و ریا هاسکین در هیئت دیپلوماتیک چنین مینگارد :

« " نمایندگی فرانسه در یک کاخ افغانی مستقر میباشد... این تعمییر در ناحیه اخیر یک باغ موقعیت داشت. این باغ دارای یک دروازه دو پله ای بود که از آن یک وسیله نقلیه میتوانست عبور نماید و قسمت فوقانی این دروازه توسط نشان جمهوری فرانسه تزئین شده بود. یک پرده که از شاخ و برگ درست شده بود سمت راست دروازه ورودی هئیت باستانشناسی را پوشانده بود، در سمت چپ گروپ محافظان قرار داشت که در جریان شبهای تابستان بالای چهارپایی ها در هوای آزاد میخوابیدند، چهارپایی نوع تخت افغانی است که در جریان روزهای گرم در همه جا میتوان به چشم خورد...یک راه در قسمت مرکزی حویلی وجود داشت که به حوض منتهی میگردید. عسکر ها تقریباً همه وقت یک قفس چوبی که در داخل آن کبک سرخ میبود، آویزان مینمودند...این قفس به شکل یگ بیضوی درست مثل یک کلبه کوچک به نظر میرسید. راه وسط حویلی پُر از چپر و کپر بود و در کنار آن نهال های بید غرس شده بودند. در آنجا یک فواره وجود داشت که از سنگ مرمر سفید که از دیپوهای رسمی ما بیرون آورده شده بودند، ساخته شده بود و درختان بید آنرا به شکل بی نظم پوشانده بود. تاق های چوبی که در زیر آن تاکهای انگور قرار داشتند در کنار راهرو های داخل حویلی به نظر میرسیدند. تعمییر هیئت نمایندگی یک تعمییر با ارتفاع کوچک و دارای یک طبقه مانند خانه های افغانی بود. داخل اتاقها با آمدن روز روش میشدند و بالای دیوار و سقف آن تزئینات طلایی و نقره ای استفاده شده بودند که نشاندهنده مشخصه شرقی تعمییر حساب میگردید.... مرکب های کوچک برف را در جریان فصل تابستان از پغمان می آوردند و یا چوب درختان توت را برای آذوقه زمستان از جا های دور دیگر به شکل کاروان های بزرگ انتقال میدادند... با شروع صبح، صدای پرنده ها آغاز میشد... رنگ پرنده ها درست همانند تنگنای منظره ها همخوانی داشت. به هر صورت، تعداد از این پرنده ها به رنگ سبز مایل به رنگ زمرد یا آبی و دیگران شان رنگ ساده تر داشتند."

باغ هیئت فرانسوی. ژوزف هاسکین، مسوول حفاظت موزیم گیمیت پشک موریس فوشیت، نماینده فوق العاده و وزیر تام الختیار، را همراه با نادر در سال 1923 به زمین گذاشت.
JPEG

این تعمییر تا هنوز به همان شکل باقی مانده است : در ین تعمییر امروز دفاتر یکی از وزرای اساسی دولت افغانستان قرار دارند و تزئینات زیر سقف ها تا هنوز حفظ شده اند. در ین تعمییر دیپلومات ها یکی پی دیگری آمدند و حال مرکب ها دیگر در آن باغ نمیگذرند بلکه پرنده های زیادی در آن موجود اند.

این دوره با سعادت به پایان اش میرسد. تعمییرات یکبار دیگر متحمل خرابی ها شده و وزیر فرانسوی در سال 1940 مشاهده مینماید که دیوار چاک شده و موبل های کمی در آن قرار دارند (مثل گالری باربیس)، در آنجا از دفتر سفیر یک مرغانچه به نظر میرسید. در آنزمان، تاریخ شاهد یک تدوام تعجب آور است : در انتهای باغ (ولی در فاصله کمی از دفتر سفیر) تا حال یک جای وجود دارد که در آن یک خروس و چندین ماکیان باهم جنگ میکنند.

نکته بدتر از وضعیت تعمییرات این بود که در آنزمان مسئله ظهور فاشیستها نازی بالای فرانسوی مقیم کابل تاثیر گذاشت. روابط میان نماینده فرانسه که مخالف جبهه مردمی بود و در چشمان همکاران اش تمایل به افکار انقلابی را میدید. در گام نخست ژوزف هاسکین مسوول هیئت باستانشناسی را میتوان نامبر و برعلاوه حسادت دیپلومات نسبت به شاه مخدوش گردید.

جنگ جهانی دوم، یکی و دیگر را وادار به انتخاب راه های جدید نمود. بعد از اعلان 18 جون 1940 ژوزف هاسکین با تحریک فرانسه آزاد پیوست. در وزارت امور خارجه به وی پیشنهاد گردید تا مسوولیت نمایندگی را به عهده بگیرد (وزیر فرانسه تبدیل شده بود و آقای بونوی نایب به ردیف جنرال دو گول پیوسته بود)، ژوزف هاسکین این پیشنهاد وزارت خارجه را رد مینماید و افغانستان را با خانم اش به استقامت لندن ترک نمود. از لندن آنها به آسیا فرستاده شدند و در مسیر راه کشتی آنها غرق میشود و هر دوی شان به تاریخ 20 فبروری 1941 جان شانرا از دست میدهند. مدیر لیسه آقای مومل عین انتخاب را برگزیده بود.

دولت ویشی یک دیپلومات دیگر به نام شاتینو را مقرر میسازد، وی در ماه اپریل 1941 اشغال وظیفه مینماید ولی در ماه نوامبر 1942 دوباره به فرانسه برمیگردد و قبل از آن به وزارت امور خارجه چنین نوشته بود : (« نقض موافقتنامه آتش بس به من این اجازه را میدهد تا دوباره به مبارزه برگردم درست چیزیکه مارشال پیتان در سال 1918 برایم تفهیم نموده بود», به تاریخ 15 جنوری 1943 نمایندگی بسته شد و منافع فرانسه به کشور ترکیه سپرده شد. در جنوری 1944 نمایندگی هنوز هم بسته بود زیرا ویشی قبول ننمود تا در دو کشور فرانسه و سویس اعلان دولت موجود باشد.

2- بعد از جنگ تا به امروز

بعد از ختم جنگ جهانی دوم، روابط فرانسه با افغانستان روند عادی خود را دوباره دریافت و هر دو نمایندگی به سطح سفارت ارتقا نمودند. افغانستان به جلب توجه سفرکنندگان با پرستیج ادامه داده که از آنجمله نیکولا بوییر اهل کشور سویس را میتوان نام گرفت که توسط سفیر فرانسه پذیرایی شده بود، « شخص مسن، پر از شور و شعف، با کاکُل سفید که راجع به وی میتوان یک ناوول گوبینو یا هم یک فصل از آثار پروست را نوشت. وی چنان به نظر میرسید که از خوشحالی فریاد میزند ولی وی مثل یک کوزه گنگ بود. این یک دیپلومات نمونه بود ». وی جمعیت فرانسوی ها را که متشکل از کم و بیش چهل نفر بود، چنین شرح میدهد :

«... یکنوع کلوپ، در قسمت اخیر یک باغ با در و دیوار بسته، درین باغ میتوان هفته یکبار رفت و در آن نوشابه تازه نوشید، به نوار موسیقی گوش داد، در کتابخانه مطالعه نمود، با اشخاص دیگر که عجایب مملکت را میشناختند و راجع به آن بدون ارادئه شواهد و اسناد صحبت مینمودند، معرفت حاصل نمود. پذیرایی گرم، جنب و جوش و فیض و کرم درینجا حاکم بود. بعد از گذشتاندن 14 ماه در مسیر راه ها بدون خواندن، برایم خیلی لزت بخش بود تا به حرف های یک باستانشناس حاکم بالای رشته اش، گیلاس در دست، برگشته از حفریات در اراکوزیا یا باکتریا ، راجع به یک سکه یا گچکاری یک مجسمه گوش دهم. ».

افغانستان یک سرزمین ماجراجویی باقی مانده چنانکه ژوزف کیسیل در سال 1956 دو سال بعد از نیکولا بوویر چنین نوشته است :

« طیاره کوچک در هنگام نشست طوفان خاکباد را میساخت، زمین چاک شده، خانه های از هم مجزا، سلسله قله های خشک که در زمان غروب آفتاب منظره زیبای را مجسم میساخت، وقتی آنرا نظاره میکردیم با خود میگفتیم که به انتهای زمین نزدیک شده ایم. »

برعلاوه، تلگرام که قرار بود خبر رسیدن آنها را برساند تا هنوز به سفارت نرسیده بود، هوتل که از پاریس ریزرف شده بود پُر بود ولی به کمک افغانهای مسافر نا آشنا که به زبان فرانسوی کاملاً بلدیت داشتند راه سفارت را یافتند - متاسفانه در آنجا بازدیدکنندگان زیادی از قبل جا داشتند – و توانستند محل بودوباش برای شان در کلوپ فرانسوی کابل تدارک نمایند.

آلن دانیلو یک شخصیت هندشناس معروف، بدون شک شخص منظم و دوست سفیر، در سال 1959 چانس زیادتر داشت و در سفارت اقامت مینمود، « یک خانه مجذوب قدیمی، کریستین (سفیر) یک حمام که با سنگهای آبی رنگ را به اتاقهای خواب مبدل نموده بود. در بین باغ که توسط دیوارها احاطه شده بود سمارق چهار برگه به نظر میرسید. ملکه سفارت یک پشک بود که بالای یک میز کوچک مثل بالای تخت در داخل صالون به پذیرایی نخبگان مینشست ».

اما دیپلوماتها در کاخ افغانی شان مقید نیستند، و هانری کایلمیر مستشار فرهنگی در سال 1964 مینگارد که سفیر خاطرنشان ساخته بود که « جهت دریافت واقعیتهای و رمز و رموز یک مملکت لازم نیست که فقط در بین دیوارهای دفتر نشست بلکه باید به قریه جات و شهرهای رفت ».

روابط بین دو کشور به وجه احسن آن به پیش میروند. در سال 1964، قانون اساسی جدید افغانستان که به کمک آقای لویی فوجر یک مسشتار دولت فرانسه تحریر گردیده بود به تصویب رسید. در ماه جون سال 1965 اعلیحضرت ظاهر شاه طی بازدید رسمی به فرانسه میاید. در آنزمان جنرال دو گول گفت :
« روابط فرانسه با افغانستان از راه کلتوری آغاز گردید زیرا همه چیز از فکر به وجود میاید ».

مدت زمانی بعد، سفر صدراعظم فرانسه JPEG آقای جورژ پامپیدو به افغانستان در ماه می سال 1968 موقع بود که تعمییر جدید سفارت را افتتاح نمود. این تعمییر یک ویلای بود که احتمالاً در سالهای 1950 اعمار شده و به شاهزاده سردار نعیم متعلق بود. تعمییر جدید در یک قطعه زمین در پارک قدیمی شاهی اعمار گردید. تمام این جایداد در ماه مارچ سال 1967 خریداری گردیده و کارهای بازسازی و ساختمانی آن مدت یک سال را در بر گرفت. از آن زمان تا به حال دیگر هیچ نوع تغییر در آن وارد نگردیده است. صدر اعظم فرانسه طی این سفر سنگ تهداب لیسه استقلال را نیز گذاشت. این لیسه به طور کامل نوسازی گردید.

(تصویر مقابل).

دیری از افتتاح سفارت جدید نگذشته بود که البرت دیاتو سفال اهل موناکو بنیانگذار تربیستی والوریس گروه هنری که با پیکاسو در ارتباط بود، از سفارت بازدید نمود. البرت دیاتو از اثر ابتکار پادشاه آمده بود و آرزو داشت تا فرانسه سفال های قریه استالف را در بهبود کیفیت تولیدات شان کمک نماید. این هنرپیشه ماموریت که برای سپرده شده بود به سر رساند و برعلاوه طبق درخواست سفیر یک سفالی تزئینی برای اقامتگاه سفیر ساخت که در آن از سنگ لاجورد کار گرفت. این سفالی برای تزئین آتشدان دیواری در نظر گرفته شده بود که تاهنوز در آنجا موجود است. داستان البرت دیاتو در افغانستان به همینجا تمام نمیشود بلکه دوباره میاید و برای مدت سه سال به عنوان نماینده دفتر بین المللی کار، اجرای وظیفه مینماید.

اما بازهم اوضاع وخیم میگردد : در سال 1973 کودتاه روی کار میاید که سر انجام باعث واژگون شدن شاه میگردد و بعداً در سال 1978 رئیس جمهور داود خان و خانواده اش به قتل میرسند و تجاوز اتحاد شوروی در سال 1979 روی صحنه میاید. سفیر جورج پیروش در آنزمان به پاریس خواسته شد و حماسه "داکتران فرانسوی" آغاز گردید. در سال 1985 کابل تصمیم گرفت تا هر نوع همکاری فرهنگی با فرانسه را متوقف سازد. شارژدافیر فرانسه سعی و تلاشهایش را به خرج داد تا یکتعداد فرانسوی های که در زندان های رژیم وقت گرفتار شده بودند را آزاد سازد : داکتران (فیلیپ اوگویارد از جنوری تا جون 1983، که خاطرات اش را در کتاب "زندان به جرم امید" بیان نموده است)، خبرنگاران (ژاک ابوشر، زندانی در ماه سپتمبر و اکتوبر 1984 که نویسنده کتاب "در قفس خرس ها" را نوشته است، و دیگران (الن گیلو از ماه آگست 1987 الی ماه می 1988 که بعدها کتاب "فرار جادویی از زندانهای کابل" را نوشت). یکتعداد کمک رسانهای بشری جانهای شانرا به خاطر وظیفه شان از دست دادند مانند تییری نیکت، فریدریگ گلاند...

در سال 1988، یک تعداد زیاد از وسایل تزئینی موبل ملی، تابلو ها، قالینها و ظروف نقره یی سفارت از اثر آتشسوزی در سفارت آلمان (این وسال از قبل در سفارت آلمان جابجا شده بودند) از بین رفتند. یکتعداد دیگر شان که به سفارت ترکیه سپرده شده بودند مصئون ماندند.

از سال 1992 بدینسو و با از بین رفتن رژیم کمونیستی، سفارت در طوفان زدوخوردهای بین الفرقه یی مقاومت قرار گرفت. سه تن از کارمندان محلی سفارت رحم الدین، معراج الدین و نبی به تاریخ 13 سپتمبر سال 1990 حین اجرای وظیفه شان در داخل یک واسطه باربر که اموال سفارت را انتقال میداد کشته شدند. به تاریخ 7 مارچ 1994 یک راکت بالای اطاق آقای میکایل باری که برای داکتران بدون سرحد کار میکرد اثابت نمود ولی تلفات در پی نداشت چون آقای باری و تیم اش قبلاً آن مکان را ترک نموده بود و به یک جلسه با مسعود راجع به توزیع کمک طبی دعوت شده بودند.

با رسیدن طالبان در سال 1996، لیسه استقلال به یک مدرسه مبدل گردید و لیسه ملالی (که فردای جنگ دوم جهانی ایجاد گردیده بود) به خوابگاه طالبان تبدیل گردید.

لیسه استقلال در ختم سالهای 1990.

سفارت به موجودیت خود همراه با رفت و آمد یک شارژدافیر ادامه میدهد. ستیفن الیکس خبرنگار است که نان شب با معیین وزارت اطلاعات و فرهنگ که در آن راجع به شایعات تخریب قصدی آثار تاریخی افغانی صحبتهای صورت گرفته چنین بیان داشته است:

« ما در صالون نشستیم، یک اتاق وسیع دارای سقف بلند، در یک طرف آن آتشدان دیواری قرار داشت، کوچ ها در قسمت پائین صالون اتاق قرار داشتند. از کلکینها منظره زیبای به نظر میرسید، باغ بود که در آن درختهای ناجو وجود داشتند. طوری معلوم میشد که ما در سالهای هشتاد قرار داشته باشیم. مجسمه های نورستانی به زیبایی سفارت افزوده بود...با هیجان به این گوشه کوچک فرانسه داخل میشویم که علی الرغم همه مشکلات محل بودوباش به شمار میرفت و گرم نیز بود...در داخل دهلیزها کارتنهای یکی روی دیگر گذاشته شده بودند که در بین آن یک قسمت از آثار مربوط به هیئت باستانشناسی فرانسوی در افغانستان نگهداری میشدند. هزاران هزار راز و رموز در این آثار پنهان شده و باید هزاران دیگر نیز از آن دست آیند. این کتابخانه صدا میزد، با صدای بلند یا آهسته و یا هم پیشنهاد میکرد که در همین سفارت در امان باقی بماند ».

بعد از شکست طالبان، روابط بین دو کشور دوباره برقرار گردیدند. سفارت افغانستان در پاریس دروازه هایش را در ماه جنوری سال 2002 باز کرد و یک شارژدافیر هم به کابل اعزام گردید. دو ماه بعد از نشستن بر اریکه قدرت رئیس جمهور حامد کرزی به پاریس آمد و وزیر امور خارجه فرانسه هوبیرت ویدرین به تاریخ 23 مارچ همین سال همراه با سفیر جدید فرانسه به کابل آمد.

از آن به بعد، روابط دوجانبه روند عادی به خود گرفت و رئیس جمهور کرزی سه بار به فرانسه رفت و راسای جمهوری فرانسه سرکوزی و هولاند نیز به کابل آمدند (هولاند حین انتخاب اش اولین سفر خارجی اش ار از افغانستان آغاز کرد). در سال 2006 موزیم گیومیه آثار عتیقه افغانستان را تحت عنوان "افغانستان، آثار دوباره یافت شده" به نمایش گذاشت. ای امر حاوی پیام امید بود. هرچند خانم بیتینا گواسلارد در سال 2003 در ولایت غزنی حین اجرای وظیفه اش برای کمیساری عالی ملل متحد برای مهاجرین ملل متحد به قتل رسید و بعد هم در ماه فبروری سال 2010 آقای سیورین بلانشه که با سینماگران افغان همکاری داشت به قتل رسید. این حوادث نشان داد که وضعیت در حال وخیم شدن است. 88 عسکر فرانسوی در افغانستان در میدان محاربه جانهای شانرا از دست داده اند و نامهای شان در لوحه یادگاری در داخل سفارت فرانسه حک شده اند.

در سال 2010 کارهای بازسازی و تزئین سفارت به آقای دامیان جیریس (پلان ب) سپرده شد. موصوف توجه زیادی به حفظ نمای سالهای 50 یا 60 مبذول داشت و چراغهای اصلی را نصب نمود، زمین را با سنگهای مرمر با درنظرداشت مقیاس جیومتریک فرش نمود، فواره که پاسیو را زیبا ساخته بود نیز بازسازی گردید. پیشنهادات که صورت گرفته بود اولاً بازسازی به شکل شاید و باید بود (دیوارها سوراخ شده، رنگ دیوارها سیاه و لکه دار شده) اما از طرف دیگر باید سفارت زیباتر میشد و پذیرایی مهمانان را راحت تر مساخت. برای این امر، ستایل موبل ها باید یکسان میشد و عین مواد در همه جا استفاده میشد و معماری ارزش و خلاقت خاص خود را دریافت میکرد. اجرای این کارها نمایانگر باورمندی فرانسه نسبت به آینده افغاستان بود.

در سال 2012 با امضای پیمان همکاری و دوستی به باور فرانسه نسبت به آینده افغانستان افزود گردید، البته این معاهده توسط پارلمانهای هر دو کشور تصویب شده بود و هر دو کشور را برای دهه های آینده متعهد نگهمیدارد.

تاریخ نشر 29/06/2015

قسمت بالایی صفحه